Maintenance

نگهداری، حفاظت، خرجی، معاش، ایستادگی روی عقیده ای

the ​work ​needed to ​keep a ​road, ​building, ​machine, etc. in good ​condition:

UK: ​money that a ​person must ​pay ​regularly by ​law in ​order to ​support ​their ​child or ​previous ​marriage ​partner after a​divorce 

 Examples:

The country’s railways need better maintenance

راه آهنهای کشور نیاز به نگهداری بهتری دارند

He works 12 hours a day so that he may provide maintenance for his family

او روزی ۱۲ ساعت کار می کند تا شاید بتواند برای خانواده اش تامین معاش کند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *