آموزش در چهار گام: داستان شماره ۱ سطح متوسط

بخش ۱: داستان

The Pet Shop

Cody and his sister April decide they want a dog. They head down to the local pet store and have a look around.

It is a very small pet store that doesn’t have many animals. 

The owner of the shop is a nice old man named Mr. Smith. He walks over and greets Cody and April.

“How can I help you?” he asks.    

We would like to buy a dog,” April responds.

“Ah, well, we are not a big pet shop,” Mr. Smith tells her. “So we only have two dogs to choose from.”

They ask Mr. Smith to show them the dogs.

Mr. Smith leads them to the back of store where the two dogs are. One of them is a very big bulldog named Buster. The other is a very tiny chihuahua named Teacup. 

April wants Teacup. Cody wants Buster. They walk outside to discuss.

They can’t agree on a dog. April suggests they race home for it. The winner of the race chooses the dog. 

Cody agrees, then tells April her shoelace is untied. When April looks down, he runs off and gets a head start. 

Cody runs as hard as he can. He really wants that bulldog. He looks back. April is so far behind he can’t even see her.

Cody finally gets home. He is tired but he is happy. He knows he is the winner.

April arrives a few minutes after Cody. She congratulates him. They return to the pet store to purchase Buster the bulldog.

However, when they arrive they only see Teacup the chihuahua. 

They ask Mr. Smith where Buster is.

Mr. Smith gives the details. He explains that a few minutes after April and Cody leave, two boys walk in and buy the bulldog. 

Cody looks at April, and she holds back a smile. Cody sighs. He turns back to Mr. Smith.

“Sometimes you win the race, but not the prize!” Cody smiles sadly. “We’ll take the chihuahua, please.”

THE END

بخش ۲: یادگیری لغات

Pet حیوان خانگی

Decide تصمیم گرفتن، اراده کردن، به نتیجه رسیدن

Head فعل : پیشاپیش رفتن، عازم شدن، رفتن

Local محلی

Look نگاه کردن

Store مغازه، فروشگاه، انبار کردن، ذخیره کرذن

Owner  مالک، دارنده

Walk راه رفتن، پیاده روی کردن، قدم برداشتن

Greet سلام کردن، پیشواز رفتن ، خوش آمد گفتن، ادای احترام کردن

Respond پاسخ دادن، جواب دادن

Choose انتخاب کردن، پسندیدن

Show نشان دادن، نمایش دادن، ظاهر شدن یا پدیدار شدن

Lead راهنمایی کردن، راه را نشان دادن، جلو رفتن

Tiny بسیار کوچک، کوچولو، ریزه پیزه

Discuss حرف زدن، بحث کردن ، مورد بحث قراردادن، درمیان گذاشتن

Suggest پیشنهاد کردن، نظر دادن 

Race مسابقه، مسابقه دادن

Agree موافقت کردن، قبول کردن، سازش کردن

Winner برند، فاتح، دارای آینده درخشان

Shoelace بند کفش

Unite به هم پیوستن، هم پیوند کردن، متصل کردن

Run دویدن، به سرعت حرکت کردن، تند رفتن (run off) فرار کردن

Head start فرجه، فرصت برتری

Arrive رسیدن، وارد شدن، آمدن

Congratulate تبریک گفتن 

Return برگشتن، بازگشتن، مراجعت کردن

Purchase خریدن،با زحمت کسب کردن

Detail جزء، مو به مو، به تفصیل گفتن   details جزئیات

Explain توضیح دادن، شرح دادن ، بیان کردن

Leave جا گذاشتن، ترک کردن، راهی شدن

Hold نگه داشتن ، حفظ کردن

Hold back جلو گیری کردن

Smile لبخند، تبسم، با نظر موافق نگریستن

Sigh آه کشیدن، صدای آه

Prize جایزه

Sadly با ناراحتی، با اندوه، متاسفانه

بخش ۳: ترجمه داستان

فروشگاه حیوانات خانگی

کادی و خواهرش آپریل به این نتیجه می رسند که دلشون یک سگ می خواهد. آنها به سمت یک مغازه حیوانات خانگی محلی می روند و نگاهی می اندازند.

آن یک مغازه خیلی کوچک است که حیوانات زیادی ندارد.

صاحب مغازه یک مرد مسن محترم به نام آقای اسمیت است. او جلومی آید و به کادی و آپریل خوش آمد می گوید.

او می پرسد:” چطور می تونم کمکتون کنم؟”

آپریل جواب می دهد:” ما می خوایم یک سگ بخریم.”

آقای اسمیت به او می گوید:” آه، خوبه، مغازه ما بزرگ نیست. پس فقط دو تا سگ داریم که بتونید از بین آنها انتخاب کنید.”

آنها از آقای اسمیت خواهش می کنند که سگها را به آنها نشان دهد.

آقای اسمیت آنها را به پشت مغازه جایی که آن دو تا سگ هستند راهنمایی می کند. یکی از آنها یک بولداگ خیلی بزرگ به نام باستر است.  و آن یکی یک چیواوا خیلی کوچولو به نامه تی کاپ است.

آپریل تی کاپ را می خواهد. کادی بولداگ را می خواهد. آنها می روند بیرون تا با هم حرف بزنند.

آنها نمی توانند سر یک سگ با هم به توافق برسند. آپریل پیشنهاد می کند که بخاطر این مسئله تا خانه با هم مسابقه بدهند. برنده مسابقه سگ را انتخاب می کند.

کادی قبول می کند و بعد به آپریل می گوید که بندهای کفشش به هم گره خورده اند. وقتی آپریل پایین را نگاه می کند او به سرعت می دود و یک فرصت نصیبش می شود.

کادی تا جایی که می تواند به شدت می دود. او واقعا آن بولداگ را می خواهد. به پشت سرش نگاه می کند. آپریل آنقدر دور هست که کادی حتی نمی تواند او را ببیند.

بالاخره کادی به خانه می رسد. او خسته اما خوشحال است. می داند که برنده است.

آپریل چند دقیقه بعد از کادی می رسد. او به کادی تبریک می گوید.آنها به مغازه فروش حیوانات خانگی بر می گردند تا باستر آن سگ بولداگ را بخرند.

با این همه، وقتی می رسند فقط تی کاپ آن سگ چیواوا را می بینند.

آنها از آقای اسمیت می پرسند که باستر کجاست.

آقای اسمیت جزئیات داستان را به آنها می گوید. او توضیح می دهد که چند دقیقه بعد از رفتن آپریل و کادی، دو پسر وارد مغازه می شوند و بولداگ را می خرند.

کادی به آپریل نگاهی می اندازد، آپریل جلوی لبخندش را می گیرد. کادی آهی می کشد و به سمت آقای اسمیت برمی گردد. با ناراحتی لبخندی می زند:” بعضی وقتها شما مسابقه را می برید نه جایزه را. خواهشا ما سگ چیواوا را بر می داریم.”

 

بخش ۴: نکات گرامری

  1. فعل وجهی Can :

به معنای توانایی انجام کاری را داشتن، اجازه انجام کاری را داشتن، امکان انجام کاری را داشتن

مثال:  I can swim من می توانم شنا کنم

Can I use your phone please?  می توانم از تلفن شما استفاده کنم؟

Smoking can cause cancer.  سیگار کشیدن می تواند موجب سرطان شود.

نکته:

فعلهای وجهی هیچوقت شکلشان تغییر نمی کند مثلا s, ed, ing … به آخر آنها اضافه نمی شود

فعلها و مصدرها بدون to بعد از آنها می آیند

با Not می تواند منفی شود.

مثال: They can’t agree on a dog   آنها نمی توانند سر یک سگ با هم به توافق برسند

 

  1. فعل وجهی Would :

برای بیان درخواست مودبانه، تعارف و دعوت، با فعلهایی مثل Like, love و غیره برای بیان ترجیح ، برای بیان پیش بینی رویداد فرضی در حال یا گذشته

مثال: We would like to buy a dog  ما می خوایم یک سگ بخریم

 

  1. ساختن سوال با کلمه سوالی How : چطور، چگونه، چقدر

How برای توصیف روش یا چگونگی انجام کاری استفاده می شود ( من می خواهم آن روش یا چگونگی را بدانم)

مثال: بازی چطور بود؟ The play was interesting. — How was the play? بازی جالب بود.

مثال: How can I help you?  چطور می تونم کمکتون کنم؟

 

  1. زمان آینده ساده:

زمان آینده ساده با فعل کمکی will ساخته می شود

مثال: زمان حال ساده I do من انجام می دهم که زمان آینده ساده آن می شود: I will do (I’ll do) من انجام خواهم داد.

مثال:  We’ll take the Chihuahua  ما چیواوا را خواهیم گرفت.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *